love

نامه یک پسر به پدرش

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». پدر با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :


پدر عزيزم
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم ، چون می خواستم جلوی یک رویا رویی با تو و مادر را بگیرم . من احساسات واقعی را با دوست دخترم سارا پیدا کردم ، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو او را نخواهی پذیــرفت ، به خاطر تیز بینی هاش ، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ و چرمیش و از همه مهمتر اینکه ســـنش از من خیلی بیشتره . اما فقط احساست نیست ، پدر اون از من حامله است . سارا به من گفت که ما میتونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یه خونه مجردی تو این شهر بزرگ داره و مقداری پول برای چند سال . ما یک روُیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه ، سارا چشمای من رو به روی یک حقیقت باز کرده که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه . سارا یه باغ داره که ما می تونیم ماریجوانارو برای خودمون بکاریم ، و برای تجارت با کمک آدمهای دیگه ای که تو باغ هستن ، برای تمام کوکایینها و اکستزیهایی که می خوایم، در ضمن دعا میکنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه ، و سارا حالش بهتر بشه، اون لیاقتش رو داره، پدر تو هم برای من و سارا دعا کن. نگران نباش پدر من 17 سالمه و میدونم که چطوری از خودم مراقبت کنم . یک روز مطمئنم که برای دیدارتون بر میگردم ، اون وقت تو میتونی نوه های زیادتو ببینی

با عـــــشق .....پسرت

پاورقی : پدر، هیچکدوم از جریانات بالا واقعی نیست ، من خونه دوستم هستم ، فقط میخواستم بهت یآداوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه، دوســـــت دارم ! هر وقت که شرایط برای خونه اومدن مناسب بود ، بهم زنگ بزن

 

نوشته شده در جمعه 19 اسفند 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط mozhgan| |


Power By: LoxBlog.Com